غریبه ها

عشق . عاشقانه . عشق . عاشقانه

نشستم کنار سنگای ساحل غروب آفتاب رو  می بینم
چقدر تنهام کجایی دستاتو بگیرم
خدایا خاطراتشو هر لحظه جلو چشام من می بینم
خدایا چرا کاری کردی رفتنشو من ببینم
خدایا خودم می دونم باشه
اگه تو بخوای من هم می میرم
خدایا هنوز باورم نمیشه ازم گرفتیش
آخه دوسش داشتم هر روز دارم رد پاشو می بینم
خدایا کمکم کن انگار منم دارم می میرم
تو نیستی ، من دستای کی رو بگیرم
به خدا اونم نمی خواد من انقدر زجر ببینم
خدایا تو رو خودت منو به جاش ببر بذار من بمیرم
خدایا فقط واسه یه لحظه
واسه یه لحظه بذار بقلش بگیرم
خدایا بهم بگو که من کی میمیرم
شاید تو او دنیا اونو من ببینم
به خدا دیدمش واسش می میرم
خدایا این همه آدم ، من چرا این جوری غم ببینم
من هر روز عکساشو می بینم
آخ قلبم....
دارم می میرم این جا کسی منو دوست نداره
 اینو  تو چشمای همه من خوب می بینم
فقط تو منو دوست داشتی
با چه زبونی بگم می خوام برات بمیرم
همه بهم بد می کنن انگار که بردم
آخ کجایی من دورت بگردم
دیگه زندگی برام معنایی نداره
همه یه جوری نگام می کنن انگار ولگردم
بذار بگن....
من دنبالت می گردم

نوشته شده در دو شنبه 9 خرداد 1390برچسب:کاش , عشق , تنهایی , پسرونه , عاشق , تاریکی , وبلاگ عشق , میلاد , غریبه ,غریبه ها,ساعت 11:20 توسط میلاد| |


Power By: LoxBlog.Com